کشف اسرار امام خمینی(ره) نقطه عطف مواجهه اجتهادی حوزه با شبهات انحرافی
سهراب مقدمی شهیدانی
هنگامی که افکار انحرافی کسروی و همفکران او در جامعه رواج یافت و خصوصاً بعد از نشر گسترده جزوه حکمی زاده در محافل دینی، امام خمینی(ره) ورود به میدان پاسخگویی به شبهات انحرافی را تکلیف شرعی خود تشخیص دادند و به تألیف و انتشار «کشف اسرار» همت کردند.
امام خمینی(ره) به اقتضای شبهات مطرحشده در «اسرار هزارساله» در بخشی از جوابیه خود، با صراحت به تبیین ابعاد سیاسی- اجتماعی و حکومتی اسلام پرداخت و ضمن تأکید بر ولایت سیاسی فقیهان، برخی ابعاد حکومت اسلامی را برای نخستین بار بهصورت تفصیلی مطرح کرد.
امام خمینی(ره) در زمان انتشار کشف اسرار در سن ۴٢سالگی بود و از مدرسین برجسته حوزه قم بهشمار میرفت. ایشان تا آن زمان رسالههای علمی و کتابهای متعددی تألیف کرده بود ولی هیچکدام از آثارش تا آن زمان منتشر نشده بود و گویا کشف اسرار اولین کتابی است که از ایشان منتشر شد.
این کتاب حدود شش ماه پس از انتشار کتاب اسرار هزارساله منتشر شد.
در نسخه دستنویس و اولین صفحه از چاپ نخست کشف اسرار، تاریخ 15ربیعالثانی 1363ق نقش بسته است که مطابق با روز یکشنبه 20 فروردین 1323 شمسی است. این کتاب در 428 صفحه، با بهای 70ریال، توسط چاپخانه اسلامیه تهران منتشر
گردید.1
چاپ سوم آن نیز در سال 1327 با صفحهبندی جدید در 334 صفحه در کتابفروشی اسلامیه تهران انجام شد.2
در کتابشناسیها و تراجم نگاری های مختلف، از کتاب «کشف اسرار» یاد شده که اغلب نام آن را به اشتباه «کشفالاسرار» ذکر کردهاند.3 خان بابا مشار از این اثر، چنین یاد کرده است: «کشفالاسرار: (رد بر اسرار هزارساله حکمی زاده)، حاجآقا روحالله بن سیدمصطفی خمینی، تهران، 1363ق، سربی، رقعی، 428 ص.»4 مرحوم آغابزرگ طهرانی هم در «الذریعه»، چنین مینویسد: «كشفالاسرار: حاجآقا روح الله بن سیدمصطفى الخمینی، فارسی، طبع بطهران، فی 1363، فی 428 ص.»5
این اثر با توجه به مشی اخلاقی و اخلاص امام و برای پرهیز از شهرت طلبی، در ابتدا بدون درج نام مؤلف منتشر شد اما پس از مدتی برخی از خواص و سپس تعداد بیشتری از روحانیون، نویسنده را شناختند6 و از قضا روشن شدن انتساب این کتاب به امام موجب شهرت فراگیر ایشان در حوزه قم و نجف و محافل دینی و مردمی سراسر کشور شد. آیت الله سبحانی از شاگردان و مقررین درس امام، درباره شهرت گریزی امام خمینی(ره) چنین می نویسد: «حضرت امام بدون ذکر نام مؤلف و با هدف دوری از ریا و اینکه می خواستند این کار بدون ریا باشد، این کتاب را نوشتند ولی چون کتاب خوبی، کتاب با عظمتی بود، جریان برعکس شد، ایشان فرمودند: ما می خواستیم مشهور نشویم، کتاب ما را بیشتر مشهور کرد.»7
آیت الله سبحانی به نقل از امام چنین می گوید: «به من مراجعه شد و من کتاب کشف اسرار را در ظرف دو ماه با تعطیل کردن درسم نوشتم و یک قلم، آن را نوشتم.... من اسمم را ننوشتم چون نمی خواستم معروف بشوم ولی عکس آن شد.»8
با آن که امام کتاب را در مدت کوتاهی نوشته بود، اما عمق و گستره اطلاعات فلسفی، کلامی و فقهی امام و قدرت استنباط ایشان به خوبی در کتاب انعکاس یافته و شهرت کتاب، بیشتر به دلیل همان پاسخ های مستدل و رفع شبهات «اسرار هزارساله» بود. نکته مهم آن که این کتاب، تنها یک کتاب کلامی، همچون سایر کتاب های کلامی که در طول 1400 سال شکل گیری اسلام نوشته شده، نیست بلکه فراتر از این، پشتوانه های سیاسی تولید شبهات را افشا کرده و کارخانه تخریب و توهین علیه اسلام و روحانیت را مورد تهاجم قرار داده است.
زمینه ها و انگیزه های نگارش
کتاب کشف اسرار
اخراج اجباری رضاشاه از کشور توسط اربابان انگلیسی اش در سال 1320، نقطه عطفی در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر محسوب می شود. پس از اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم، رضاشاه با اولتیماتوم انگلیس مجبور به ترک ایران شد و حکومت را به پسر خود واگذار کرد. شاه جوان نیز عاجز از ساماندهی اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور بود و آتش مرگبار جنگ جهانی دوم جامعه را به ستوه آورده بود. اردشیر زاهدی که پدرش پس از استعفای رضاشاه به عنوان ریاست ژاندارمری (امنیه) و پس از آن فرماندهی لشکر 9 اصفهان منصوب شده بود، در این باره می گوید:
«در دوران جنگ، آذوقه در ایران کمیاب بود. محصول غله را متفقین در دهات ایران و در مناطق تحت اشغال خودشان برای مصرف نیروهایی که در ایران داشتند جمع آوری می کردند. در تهران، خوراک عمومی نوعی نان سفت و سیاه بود به نام نان سیلو که مردم به آن نان آجری می گفتند و واقعاً هم به آجر شباهت داشت.»9
عملکرد دیکتاتوری رضاشاه به گونه ای بود که تا چندین سال پس از سقوط و اخراج از ایران، همچنان نفرت عمومی از وی و جنایاتش شدت داشت و جوّ عمومی جامعه ایرانی، از رفتن این دیکتاتور خرسند بود. به طور مثال روزنامه «داد» در اردیبهشتماه 1323 در مذمت دیکتاتوری رضاخانی چنین می نویسد:
«سازمان شهربانی یا خیمه گاه سلطنتی رضاشاه؟ رضاشاه می گفت شهربانی یعنی من. آیا جریان این شهربانی تغییر کرده است؟ چگونه باید شهربانی را اصلاح کرد؟... باید تصدیق نمود قدرت سرپاس مختار[ی] از رئیس ستاد ارتش بیشتر بود! همیشه گزارش های پنهانی دستگاه شهربانی بود که آئینه خاطر شاه را نسبت به اشخاص مخصوص مکدر می کرد. همین شهربانی بود که سرتیپ محمد درگاهی معروف به چاقو، رئیس شهربانی، قبل از برقراری سلطنت رضاشاه توانست محیط سیاسی تهران را در دست گیرد؛ همین شهربانی بود که مأمورینش، عشقی شاعر انقلابی را ترور کردند. همین شهربانی بود که توطئه قتل مدرس را با تیراندازی به سوی او، دم درب منزل مرحوم داور چیدند.»10
این روزنامه در شماره ای دیگر خود به فشار طاقت فرسای زندگی به مردم و مشکلات زیاد معیشتی آنها در اثنای جنگ جهانی دوم چنین می نویسد: «ایران عزیز این کشور ششهزارساله؛ همین خاکی که قسمتی از ورق های کهنه دفتر تاریخ بشریت را تشکیل می دهد، امروز در بدترین وضعی افتاده است که اگر علاج فوری نشود از یکدیگر خواهد پاشید... فشار طاقت فرسای زندگی به مردم که ادامه حیات را برای مردمان طبقه اول این کشور نیز دچار اشکال کرده است، قسمتی از آن مرهون اسکناس های بی حد و حصری است که بانک ملی ایران نشر می کند و متفقین هم مصرف می نمایند؟!»11
از سویی دیگر در این شرایط سخت و سهمگین، برخی از حامیان رژیم پهلوی تیغ توهین و تخریب را به سمت روحانیت گرفته و همجهت با روند دین زدایی دوره پهلوی اول، به دنبال حذف روحانیت از مرجعیت در فهم و بیان دین بودند. جریان شبه سلفی به زعم خود، به دنبال رویارویی خود با روحانیت اصیل شیعی و پس زدن روحانیت از مرجعیت دینی مردم بود. فراگیر شدن شبهات کتاب اسرار هزارساله در میان طبقات مختلف جامعه و ناکافی بودن پاسخ های موجود، موجب شد دامنه این شبهات به درون حوزه علمیه نیز کشیده شود. امام خمینی(ره) در چنین فضائی به میدان پاسخ گویی، تبیین و دفاع از دین وارد شد. بنابر برخی خاطرات، علی رغم آن که امام خمینی(ره) در ایام نگارش کشف اسرار متاهل بودند ولی شبها تا پاسی از شب در حجره شان می ماندند و مشغول تالیف این کتاب بودند.12
امام خمینی در مقدمه کتاب کشف اسرار، ضمن بیان شرایط و اوضاع اجتماعی ایران و جهان با اشاره به فعالیت جریانات انحرافی، دلیل ورود خود به این عرصه را چنین بیان می کند: «در این روزها که آتش فتنه جهان را فرا گرفته و دود تاریک آن به چشم تمام جهانیان رفته و تمام ملل عالم به فکر آنند که خود و کشور خود را از این دریای بی پایان آتش به کناری کشانند و از این فتنه جنگ مرگبار به یکسو شوند و از روی ضرورت و ناچاری کشورهای اسلامی نیز با سختی و بدبختی هایی مواجه شدند و در زیان های این جنگ جهان گیر شرکت کردند، گرچه از سودهای آن بهره ای ندارند، خوب بود افراد این کشور نیز به فکر سعادت خود و برادران خود باشند و یکدل و یکآواز در چارهجویی این سیاه روزی ها بکوشند، یا دستکم از فتنه گری ها و فسادانگیزی ها در این موقع باریک خودداری کنند و خودشان به بدبختی کمک نکنند.
مع الاسف می بینیم که در این روزها بی خردانی چند پیدا شده که با تمام قوا نیروهای خود را صرف در فسادانگیزی و فتنه جویی و تفرق کلمه و برهم زدن اساس جمعیت می کنند. امروز که دنیای آتش خیز به ناچاری دست خود را طرف دین و روحانیت دراز کرده و خواهد کرد و از نیروهای معنوی استمداد می کند، بعضی از نویسندگان ما حمله به دین و دینداری و روحانیت را بر خود لازم دانسته، بدون آن که خودشان نیز مقصودی جز فتنه انگیزی داشته باشند، با قلم های ننگین خود اوراقی را سیاه کرده، بین توده پخش کرده اند. غافل از آن که، سست کردن مردم را امروز به دین و دینداری و روحانیت، از بزرگ ترین جنایات است که برای فنای کشورهای اسلامی، هیچچیز بیش از آن کمک کاری نمی کند...
ما نیز که بنا نداشتیم هیچ گاه در پیرامون این مسائل بگردیم، چون حق کشی های فراوانی در این کتاب و کتابچه ها دیدیم به ناچار راه خطاها و بیدادگری های آنها را مختصری روشن کردیم تا خوانندگان گرامی سرچشمه فساد و بدبختی کشور و ملت را ببینند از کجاست. شاید کسانی پیدا شوند در فکر چاره برآیند و به خوبی بدانند قلم هایی که بر ضدروحانیت به کار می رود، کمک کاری به نابودکردن کشور و اساس استقلال آن است.»13
پانوشتها:
1- کشف اسرار (چاپ اول)، صفحات آغازین.
2- زندگی و زمانه امام خمینی، ص81.
3- الذریعه، ج18، ص13؛ فهرست کتابهای چاپی فارسی، ج4، ص4073؛ مؤلفین کتب چاپی، ج3، ص232؛ مستدرکات اعیان الشیعه، ج3، ص83-82.
4- فهرست کتابهای چاپی فارسی، ج4، ص4073.
5- الذریعه، ج18، ص13. البته مرحوم آقابزرگ در ج22 ص152 نام کتاب را به صورت صحیح (کشف اسرار) ذکر میکنند.
6- هفتادسال خاطره از آیتالله سیدحسین بدلا، ص202.
7- رئیس قلم و بیان «سخنان حضرت آیتالله جعفر سبحانی درباره امام خمینی(س)»، مجله حضور، بهار 1376، شماره 19، ص56-42.
8- مصاحبه با آیتالله جعفر سبحانی، پابهپای آفتاب، ج4، ص196.
9- خاطرات اردشیر زاهدی، ص45.
10- روزنامه داد، چهارشنبه 12اردیبهشت1323، شماره 150، ص1.
11- روزنامه داد، 10اردیبهشت1323، شماره147.
12- هفتادسال خاطره از آیتالله سیدحسین بدلا، ص202.
13- کشف اسرار، ص1.